- مسترد کردن
- پس دادن مستردداشتن: کتابی که ازفلانی گرفته بودم دیروز مسترد کردم
معنی مسترد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Document
documentar
dokumentieren
dokumentować
документировать
документувати
documenteren
documentar
documenter
documentare
दस्तावेज करना
দলিল করা
mendokumentasikan
belgelendirmek
ドキュメント化する
kuweka maandiko
دستاویز کرنا
ماهرکردن بدرجه استادی رسانیدن کسی را
مریض را خواباندنخواباندن بیمار در بیمارستان
ریشخند کردن
سوزاندن
ماناندن جای دادن
به هم نزدیک کردن، با هم یار کردن نزدیک کردن، یار و رفیق کردن توضیح در فارسی بفتح راء استعمال شده: (نبیذی که نشناسی از آفتاب چو با افتابش کنی مقترن. {} چنان تابد از جام گویی که هست عقیق یمن در سهیل یمن) (ابوالموید رونقی بخاری. برگزیده شعر. 38)
Hospitalize
Barricade, Block
Jeer, Scoff
barricadar, bloquear
госпитализировать